چه خبر؟
حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند…
من تو قرنطینه دارم میرم کلاس عکاسی و فتوشاپ مقدماتی رسادخت. خیلی خوبه. راضی ام. توصیه می کنم:
rasadokht.ir
حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند…
من تو قرنطینه دارم میرم کلاس عکاسی و فتوشاپ مقدماتی رسادخت. خیلی خوبه. راضی ام. توصیه می کنم:
rasadokht.ir
کار به جایی رسیده که رهبر مملکت با اون جایگاه والای علمی و عملی، صراحتا توصیه به ماسک زدن میکنند.
خداروشکر چهار صباح دیگه هر مشکلی پیش بیاد کسی نمیاد بگه چرا رهبری خودشون نیومدن ورود کنند به مساله ضرورت ماسک!
من ماسک میزنم. شما چطور؟
چند ماهی میشه که کلمات رو یکی در میون میگه و منظورش رو میرسونه. امروز اولین جملهشو گفت. اونم چی؟ :)
“مامان بیا…”
من غششش
وقتی همراه بابایی و کیک زعفرون و گلاب رفته بودن تو بالکن و منتظرم بودن که شیرو داغ کنم و بهشون ملحق بشم.
راستی راستی زندگی شاید همین باشد.
امروز بعد از ۲۹ سال و ۸ ماه و ۲۳ روز بالاخره پذیرفتم که لازم نیست تو همهی غذاها زردچوبه بریزم :))
وروجک خانوم یه کاری که تازگی یاد گرفته اینه بیاد منو نیشگون بگیره. اونم با ناخون!
بعد میگه: زخم، زخم !
_یعنی دستت زخم شد مامان_
من میگم آره مامان دستم اوف شد.
بعد میگه: سپ سپ!
_منظورش چسبه. یعنی مامان برو چسب زخم بزن :)_
ای جانم به این سناریو چیدنت برای رسیدن به چسب زخم مادر!