14
اردیبهشت

کتاب زن‌آقا از زهراکاردانی

​کتاب زن آقا رو خوندم. شیرین بود و من از خوندنش لذت بردم.

چندتا نقد کوچولو:
اول. اینکه بعضی توصیفات خیلی تکراری شده بود اینقدر که همش نویسنده می‌گفت گوشه‌ی چشمام می‌سوخت. چشمای سید سرخ شده بود. صورتش کبود بود. سرم داغ شده بود. پیشانی سید عرق کرده بود. قرمز شده بود و… فکر می‌کنم تو تمام کتاب پر بود از این سرخ شدن ها و کبود شدن ها.
دوم. یک جا از متن برای من خیلی عجیب بود که چرا سید وقتی ماهواره رو خونه اون بنده خدا می‌بینه اینقدر این پا اون پا می‌کنه و انگار سختشه که تذکر بده؟ بعد همین آقاسید خیلی راحت میره پشت بلندگو و از شورا انتقاد می‌کنه؟
سوم. بعضی کلمات برای من ناشناخته بود که به نظرم لازم بود تو پاورقی توضیح داده بشه. مثلا شربت ویمتو. دسر کاستر. نان لیتک و…
چهارم. به نظرم لازم بود سن نبات و علی رو ابتدا بدونیم تا بتونیم خوب تصورشون کنیم و همینطور محدوده جغرافیایی روستا رو از همون ابتدا بدونیم.
پنجم. داستان خیلی یهویی شروع شد و همچنین پایان داستان خیلی دلچسب نبود. مثلا کتاب خاطرات سفیر که یک جمله آنچنان پایان شور انگیزی بهش داده بود که من بعداز تموم شدن کتاب تا ساعت‌ها فکرم مشغول این جمله بود: “روز ظهور همدیگه رو پیدا می کنیم” اما بعداز تموم شدن زن آقا چیزی که گفتم این بود: “خب بعدش؟”

ششم. نفهمیدیم بالاخره فلاکس درسته یا فلاسک؟!


free b2evolution skin
6
اسفند

تخم مرغ نداریم!

گاهی زنان را آنچنان گرفتار مسائل اقتصادی کرده ایم که اگر تخم مرغ گران شد قلب آن ها به طپش در می آید. با وارد کردن زنان در امور اضطراب زا فقط زنان ضرر نمی کنند بلکه بیش از آن مردان ضرر می کنند.

زن آنگونه که باید باشد. اصغر طاهرزاده


free b2evolution skin