مجری پرسید: “خانم شغل شما چیه؟”
خانم یک مکث کوتاه کرد، سرش را چند ثانیه پایین انداخت و به زمین خیره شد، انگار داشت فکر میکرد چه جوابی بدهد! خوب نمیتواند که روی آنتن دروغ بگوید! پس تسلیم شد و سرش را آورد بالا؛ بعد با اندکی مِنّ و مِن… مثل کسی که جرمی مرتکب شده باشد گفت: “فعلا… خانهدار…”
بعد در کسری از ثانیه چهره عبوسش تغییر کرد و انگار که بخواهد یکی از بزرگترین افتخارات زندگیاش را بیان کند گفت: “البته با مدرک لیسانس!” و گل از گلش شکفت!
به نظر شما این رفتار چه مفهومی دارد؟!
مثلا….
اینکه ایشان نمیخواهد خانهدار باشد؟
اینکه خانهداری را مساوی بیکاری میداند؟
اینکه فکر میکند لیسانس خیلی مدرک معتبری است؟
اینکه فکر میکند همه خانهدارها مدرک ابتدایی و سیکل دارند، حالا شاید دیپلم هم داشته باشند، اما لیسانس که اصلا! امکان ندارد کسی با لیسانس عمر شریفش را به خانهداری سپری کند!
اینکه خانهدار بودن را باعث سرافکندگی خود میداند؟
اینکه با مدرک لیسانسش کار پیدا نکرده وگرنه شناگر ماهری است؟!
و…..
…
برداشت آزاد است!
.
پ.ن1: آرزویم این است که روزی برسد و من یک خانهدار تمام وقت شوم.
پ.ن2: با اینکه خودم هم عجالتا یک لیسانس ناقابل دارم اما میدانم که خیلی هم مدرکِ مهم و معتبری نیست. در این دوره و زمانه که انواع و اقسام دانشگاهها مثل قارچ سبز شدهاند و تقاضای دانشجوی بدون کنکور دارند. بماند که زمانِ ما خیلی ظرفیتها کم بود و ما با تلاش فراوان دانشگاه دولتی قبول شدیم.
پ.ن3: گیریم مدرکِ مهم و معتبری هم باشد؛ اصلا مدرک به چه درد میخورد؟!؟!
#خانه_داری
#خانه_داری_عشق_است
#لیسانسه
#دورهمی
#خانم_خانه_دار
#خانم_شاغل