20
تیر

همه کاره

چند روز پیش مدیر محترم مدرسه تعدادی روسری سفارش داده بودند برای هدیه به ممتازین. تصویر روسری‌ها را که تا نیمه شب مشغول دوخت و دوز بودم در پیچ شخصی‌ام گذاشتم. یکی از دوستانم حرفی زد که برایم جالب بود. گفت: “احسنت. همه کاره هستی". حرفش باعث شد نگاهی به خودم بیندازم، نگاهی به زندگی‌ام در سال‌های پس از ازدواج، در سال‌های دور از خانه پدری. دیدم راست می‌گوید. همه کاره شده بودم. از گل کاری و پرورش کاکتوس گرفته تا خیاطی و بافتنی و تزئینات و…

اما چرا؟ چه چیزی باعث شد من؛ دختر کوچک خانواده، این همه مستقل شوم؟ من برای هیچ کدام از این کارها هیچ کلاسی نرفته بودم. هرکدام از این کارها را کاملا خودجوش و معمولا به صورت ضرب الاجلی و یک شبه شروع کردم. برای برآوردن یک نیاز ضروری، مثلا هدیه‌ای که باید به دوستی می‌دادم، لباسی که باید تا روز بعد تعمیر می‌شده، گلدانی که در حال پوسیدگی بوده و باید نجاتش می‌دادم و…

قطعا اگر نزدیک مادر و خانواده‌ام بودم هیچ‌گاه ریسک نمی‌کردم و در تمام این کارها از مادر کمک می‌گرفتم. اما این دوری اجباری و این فرسنگ‌ها فاصله من را همه کاره بار آورد. من را تربیت کرد. استعدادها و توانایی‌هایم را به یادم آورد. در این سال‌های دوری کارهایی کردم که شاید اگر نزدیک خانواده بودم تا پایان عمر هرگز تجربه نمی‌کردم…

به قول دوست عزیزی: “آدم تو محدودیت ستاره میشه".

همیشه دوری و تنهایی بد نیست. شاید خدای بزرگ و مهربان فرصتی داده که ما را ستاره ببیند و از اینکه می‌بیند چگونه تنهایی گلیم‌مان را از آب می‌کشیم تحسین‌مان کند و تبارک الله بگوید… تنهایی‌هایتان ستاره باران…


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...