30
آذر

برف

امشب آسمان سخاوتمندانه میبارید. در مسیر بازگشت به خانه در بیابان های اطراف پردیسان صحنه های بکر و بی نظیر از بارش برف به چشممان خورد. اما با سرعت از کنار آن ها رد شدیم. بدون حتی یک نیش ترمز! آسمان اما سخاوتمندانه به کارش ادامه میدهد. بدون اینکه ذره ای… بیشتر »

free b2evolution skin
30
آذر

باب اسفنجی

دیدن باب اسفنجی خندانی که از دور برایم دست تکان می دهد خوشحالم نمی کند. نگران آدمی هستم که در پوشش زرد رنگ باب اسفنجی ساعت هاست کنار خیابان ایستاده ای کاش هوا امشب اینقدر سرد نبود چون او دستکش نداشت بیشتر »

free b2evolution skin
30
آذر

یلدای مهدوی


free b2evolution skin
29
آذر

پدر

روزی که با تو رفته بودم شیمی درمانی و تو بی رمق روی تخت افتاده بودی و سرم با شتاب وارد رگ هایت می شد و بی تابی می کردی که زودتر برویم خانه...  ای کاش زودتر رویت را با پتو می پوشاندم... ای کاش روز آخر بیشتر کنارت می ماندم... با اینکه گیج بودی و… بیشتر »

free b2evolution skin
28
آذر

مهمان

چند روز تعطیل بودیم حسابی مهمان ها کیفور مان کردند. 6 تا مهمان ناقابل داشتم. همه اش یک اعظم بد در درونم می گفت چرا آمدند؟ می خواستم استراحت کنم. از آن طرف اعظم خوب می گفت مهمان حبیب خداست. خیلی خوشحالم که آمدند. خیلی خوش آمدند. مهمان برکت خانه است... و… بیشتر »

free b2evolution skin
28
آذر

سلام

سلام. اینجا می نویسم برای هم دردی با همه دختران عزیزی که همراه همسر طلبه شان راهی دیار غربت شدند... بیشتر »

free b2evolution skin