29
آذر
پدر
روزی که با تو رفته بودم شیمی درمانی و تو بی رمق روی تخت افتاده بودی و سرم با شتاب وارد رگ هایت می شد و بی تابی می کردی که زودتر برویم خانه...
ای کاش زودتر رویت را با پتو می پوشاندم...
ای کاش روز آخر بیشتر کنارت می ماندم... با اینکه گیج بودی و… بیشتر »