چون‌که سالگرد ازدواج‌مونه :) هفت ساله شدیم. ایشون امروز اولین عیدی‌شو از دست سادات گرفته. آخ و امان از دست‌هاش. خیلی خودمو کنترل کنم که به نیشگون بسنده کنم و گاز نگیرم :) همسر جان شما به من نشون دادی مردها هم میتونن مادری کنند، نه فقط برای دخترمون، که… بیشتر »

​آیت الله حائری شیرازی: خدا رحمت کند مادرم را.  یکی از راه‎های تربیتی وی این بود که هرگاه از ما خلافی می‎دید، دیگر کار به ما نمی‎داد و نمی‎گذاشت در خانه کار کنیم؛  یعنی ظرف شستن و دوخت و دوز و مانند آنها را از ما سلب می‎کرد و از این طریق کار… بیشتر »

​مواد لازم: ۱۰ قاشق آرد ۱ قاشق پودر کاکائو ۸ قاشق شکر ۶ قاشق شیر (یا آبمیوه یا آب) ۶ قاشق روغن مایع دو عدد تخم مرغ ۲ قاشق چای خوری بیکینگ پودر طرز تهیه: اول مواد خشک رو مخلوط میکنی. بهتره الک هم بشه. بعد مواد تر رو اضافه میکنی و همه رو با هم مخلوط میکنی… بیشتر »

یکی از همسایه‌هامون چند وقتی بود که تبلیغ میکردن برای سبزی خشک که بفروشن و من هم کلا دل خوشی از سبزی خشک نداشتم لذا اصلا طرفشون نرفتم. چند روز پیش تو مجلس ختم صلوات دیدمشون و بهم گفتن فلانی سبزی خشک نمیخوای؟ مال خاله پیره است. خودش درست کرده. اینو که… بیشتر »

سال هشتادوهشت باهم آشنا شدیم. ده سال پیش. در یک سفر زیارتی خارجه! رفیقِ خوبی بود. یار و همراه. از روزهای گرمِ دانشجویی و آفتابِ کویر بگیر تا خواستگاری و شبِ بله برون. وجودش برکت داشت. هرجا بود نسیمِ خنک می‌وزید و آدم احساسِ راحتی می‌کرد. بی هیچ زحمتی هر… بیشتر »

آلاء جانِ من! یادت باشه اولین راهپیمایی‌تو برای دفاع از بچه‌ها و هم نوع‌های مظلوم و بی‌گناه وقتی رفتی که ۲۰ روز از اولین بهار زندگیت مونده بود. یه جمعه‌ی آفتابی و قشنگ. همه قربون صدقه‌ی لطافت و ظرافتت می‌رفتن و با خنده‌هات دل همه رو بردی. من رو صورتت آب… بیشتر »

آیا “سرشار زندگی” یکی از بهترین‌هاست؟ بله هست بله هست بله هست. آه جان فانته! تو تنها غیر مسلمانی بودی که به آیین اسلام برایش فاتحه خواندم و طلب آمرزش کردم! این کتاب لبریز از معنویت است. بندهای پایانی کتاب من دخترم را در آغوش گرفته بودم و به… بیشتر »

از وقتی تصمیم به مادر شدن گرفتم نگرانی‌هام برای تربیت فرزند شروع شد و فهمیدم که خیلی کم می‌دونم. فضای مجازی و متن‌های کوتاهش نتونست راهنمای خوبی برام باشه و بیشتر گیجم کرد. پس رفتم سراغ نور واقعی که تو کتاب‌هاست. سال‌های طولانی دوران تحصیلم که هنوز هم… بیشتر »

از توی اون عکس سیاه با خطوط سفید که استخون‌های ظریف‌تو نشون می‌داد درست نمی شد ببینمت. نمی‌شد بی‌واسطه لمست کنم. مانیتور سونوگرافی سرد و یخ بود ولی دست‌های تو نرم و گرمه! صد روزه که یه موجود معصوم تو خونه داریم و فرشته‌ها اینجان. تو خونه‌یِ کوچیکِ ما… بیشتر »

اگر از من بپرسید مسافرت با یه نوزاد هشت هفته‌ای چطور بود، بلند و کشیده می‌گم سَخت! اما اگر این مسافرت به دیدن چهار تا خاله‌ی یکی از یکی مهربون تر ختم میشه که براتون از تجربیات ارزشمند بچه‌داری می‌گن و ورزش و ماساژ نی‌نی رو ازشون یاد می‌گیرید شما که خیلی… بیشتر »

چشم‌هامو می‌بندم و می‌رم به روزهایی که تازه فهمیده بودم تورو دارم. چقدر زود گذشت اون روزهای شیرین. روزهای محرم که دست به پهلو می‌گرفتم و می‌رفتم روضه که بیمه‌ی امام حسین بشی. شب‌هایی که تا صبح نوازشت می‌کردم و برات چهارقل و آیه الکرسی می‌خوندم و آرزو… بیشتر »

من تو را به این دنیا آورده‌ام پس موظفم نیازهایت را به بهترین شکل برطرف کنم. من برای برطرف کردن نیازهایت منتی بر سرت ندارم. و نمی‌خواهم در آینده برایم جبران کنی. بال پروازت را نمی‌بندم که همیشه با من بمانی. همین که آمدی و مرا مادر کردی کافی است که یک عمر… بیشتر »

حرمله‌ها هنوز هم ناجوانمردانه کمین کرده‌اند با چشم‌های حرامی‌شان به دنبال سفیدی گلوی #شیرخواره ای… این بار تیر سه شعبه ندارند و ردی از خون به جا نمی‌گذارند تا خواب آسوده بعضی آشفته نشود و گمان کنند شهر در امن و امان است… . آه #لیلا… بیشتر »

دلم می‌خواهد چای و آلبالو خشک بخورم. چه کسی گفته که چای حتما باید با یک چیز شیرین خورده شود! چرا باید همه مثل هم باشیم و دائم از یکدیگر پیروی کنیم؟ من از این تکرارها خسته‌ام. دلم یک اتفاق جدید می‌خواهد. مثلِ چایِ تلخ و آلبالو خشکِ شور. پ. ن1: علاقه من… بیشتر »

یکی از سخت‌ترین کارهای دنیا می‌دونید چیه؟ عکاسی از نوزاد در فضای باز. در روزهای پایانی بهار با یک دوست عزیز و فوق العاده صبور در برابر صدای گوش‌نوازِ آلا و مامانِ آلا رفتیم عکاسی. یک بوستان هست تو قم، نزدیک جامعه الزهرا که ویژه بانوانه و من اولین بار… بیشتر »

این جوجه صبح ها که از خواب بیدار میشه با چنان اهتمام و تلاشی دنبال یه چیزی برای بازی کردن می‌گرده که انگار مهم‌ترین کار دنیا رو بهش سپردن. کافیه یه وسیله بدم دستش که حسابی باهاش مشغول بشه و تمرکز کنه روش. من از دور نگاش می‌کنم و اولین چیزی که به ذهنم… بیشتر »

ای پادشَهِ خوبان… تولدتان مبارک… شیرینی ما فراموش نشه :) کالسکه دلیجان ایرانی به دست و توش یک عدد نی‌نی از نوع دختر که خیلی دلبر باشه و روز جمعه‌ای مسجد جمکران و داداشت اومده باشه قم پیشِتون و صبحونه نون و پنیر و چای با هِل تو حیاط مسجد و… بیشتر »

زن می‌خواهی باش، مرد هم می‌خواهی باش، اگر عمل صالح انجام دهی در حالی که روح ایمانی خود را حفظ کرده باشی و جهت گیری قلبت به طرف حق باشد، اولا: حیاتت را طیب می‌کنیم. ثانیا: اجر بهترین عمل را به همه اعمالت سرایت می‌دهیم. کتاب “زن، آنگونه که باید… بیشتر »

دیگه سینک درخشان برام مهم نیست همین که هر ۴۸ ساعت یه بار ظرف‌های توش شسته بشه خداروشکر! سفره چند وقته پهن نشده. آقا اصلا چه کاریه؟ سفره و اینا همش سوسول بازیه. یه بشقاب می‌گیریم دستمون همینجوری ایستاده غذا می‌خوریم دیگه! راحت ترم هست! تولید زباله مون… بیشتر »

آقا محمد آسوده بخواب! شما رقاص نبودید که برایتان هشتگ ترند کنند و سلبریتی‌ها برایتان کمپین راه بیاندازند. شما تروریست و زندانی سیاسی نبودید که روشنفکران فریاد انسانیت سر بدهند و با لباس مشکی و آرایش تیره برایتان شمع روشن کنند. شما یک طلبه ساده بودید.… بیشتر »

مجری پرسید: “خانم شغل شما چیه؟” خانم یک مکث کوتاه کرد، سرش را چند ثانیه پایین انداخت و به زمین خیره شد، انگار داشت فکر می‌کرد چه جوابی بدهد! خوب نمی‌تواند که روی آنتن دروغ بگوید! پس تسلیم شد و سرش را آورد بالا؛ بعد با اندکی مِنّ و مِن…… بیشتر »

دوست مسیحی من کِیت از هلند یک عکس برام فرستاده و کریسمس رو تبریک گفته. بی نهایت ساده و قشنگ بود. . توی عکسی که برام فرستاده هیچ خبری از اون درخت‌های کاج بزرگ و پر زرق و برق و عروسک‌های بابانوئل غول پیکر نیست. همونا که بعضی ایرانیان وطن پرست الان مشغول… بیشتر »

تجربه ای که با خون دل خوردن و به قیمت گریه های شبانه جگر گوشه تون و درد روحی و جسمی خودتون و مشورت با متخصصین متعدد کسب کردید؛ راحت و ارزون در اختیار کسی قرار ندید که نمیخواد ! بیشتر »

ما هیچ وقت نمیتونیم دیگران رو وادار به تغییر کنیم اما میتونیم خودمون رو تغییر بدیم. من نمیتونم از کسی انتظار داشته باشم منو دوست داشته باشه اما میتونم روز به روز دوست داشتنی تر بشم. نمیتونم انتظار داشته باشم کسی باهام دعوا نکنه اما میتونم بهانه ای برای… بیشتر »